نمیدانم چگونه باید طرفدار هفت آتشه و بیگ فن 《انقراض بشر》 بود و از کسایی که تورا به این دنیا آورده اند راضی و خشنود بود؟؟؟!برای باز ده هزارم دارم به این نقطه از عرفان میرسم که قول یکی از دوستان سراسر از تناقضم!
نمی دانم چگونه هم از کسی متنفرم هم مسئول محافظت از او، می گویند مسئولیت از علاقه می آید و باید بگویم دوستشان هم دارم:///؟؟!!
دیگر عادت کرده ام که نورون های مغزم باهم دعوا بگیرند و تا میتوانند فسفر های بدن من بیچاره را به فنا دهند:/ 
پیغمبر درون مغزم با صورت مغموم و مصممش ،محکم میگوید:هیچ چیز مهم تر از خانواده نیست و لوسیفر در گوشه ای دیگر بعد از قهقهه ای سرخوشانه با پوزخندی عیان ابرویی بالا انداخته میگوید:نتیجه عشق به خانواده مطرود شدن از خودت و دیگرانه من را ببین خانواده ام تفم کردند بیرون !همش مزخرفه!!!،و باز هم خنده های بلندش را از سر میگیرد
چقدر تصمیم گیری سخت است:///تا به هر طرف متمایل میشوم صداهای مغزم تبدیل به نعره میشود 
همیشه که نمیتوانم همین سیب زمینی بی احساس بمانم:/
واقعا چرا باید بچه ای را به وجود اورد؟دلیل منطقی ای نمی یابم !!شاید مقام اعلایش تداوم نسل باشد ،خب برای چه ؟هدف از امدن ما رسیدن به خدا و بهشت است؟برای خدایی که چرا مارا افرید؟چون او مهربان بوده و به ما هدیه زندگی داده؟که به او برسیم؟من که در امدنم اختیاری نداشتم!چرا باید به او برسم؟چون او خواسته؟او مرا بازیچه دست خودش کرده که برای سرگرمی خودش مارا هدایت میکند،مهربانی میکند میبخشد و وااای مجازاتمان میکند:)))
خب بگزار فکر کنیم من خدا هستم ،همه چیز را میدانم و هرکاری میتوانم بکنم،معلوم است خسته میشوم ،پس تصمیم میگیرم موجودی خلق کنم و چند گزینه و اینده احتمالی و راه و چاه برایش در نظر بگیرم ،بعد هم بنشیم و تماشایش کنم امتحانش کنم و زجرش بدهم، شادمانش کنم و کیف کنم ،خودم را سرگرم کنم:))اگر اطاعت کرد پاداش بدهم و اگر ان موجود بی اختیار سرکشی کرد ان را درون فاضلاب جهنم پرتش می کنم:)))به او حق میدهم !به خدا حق میدهم که سرگرمی داشته باشد!!!ولی نمی توانم بگویم مهربان است!!!!او مارا  در حالی که همان جور که خودش میگوید که برایش مهم نیستیم و راه ما برایش فرقی ندارد و از ما بی نیاز است ،برای سرگرمی خودش!خلق کرده!!به خودخواه می ماند تا مهربان!!!
حتی بار ها به این فکر کرده ام که شاید تداوم نسل (آدم)تاوان گناهش باشد!!!!وگرنه شلاق زمین برای کسی که دوباره بعد از مرگ به بهشت و درمانگاه میرود مثل قلقلک میماند :/(با توجه به این که بعد از کام گرفتن از میوه ممنوعه اندام های ادم و حوا نمایان شد و برای اولین بار هم دیگر را دیدند ،شاید بتوان گفت که تا قبل از امدن به زمین نداشتند)شاید این باور مسیحیت در باره ی گناه نخست درست باشد؟درست و غلط ها من را دیوانه میکنند !!!!!!!!!!!

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحی دکوراسیون داخلی zzzagros Daniel دائِمُ‌الاُمُّل Josh اصولگرا Petronamarie حق طلبی دنیای ریاضیات متوسطه اول ( هفتم ، هشتم و نهم ) سخن زیبا