درد شدیدی در ساق پاهاش میپیچد،،راه طولانیی را بی وقفه دویده است ،نفس نفس ن دستش را به نیمکت پارک میگیرد ،روی نیمکت ولو شده است ،کفشش را با حرص به کناری پرت می کند ،داخل کفش از خون خیس شده است ،پاهایش زخمی و خون آلود است ،می ایستد ،بدون کفش بدون چشم،چشم هایش رفته اند! گودی چشم در صورتش از تاریکی پر شده است و رگه های خون سرخاب گونه هایش شده ،ارام ارام قدم بر میدارد ،ارام،ارام،ارام .می رود تا انتهای دنیا!



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

امنیت و نفوذ شبکه معرفی و نقد کتاب با گیزر :) فروشگاه پوشاک زنانه در بابل پلاک افتخار دوربين هاي ديجيتال بخاری صنعتی تابشی - گرماتاب خرید اینترنتی فرش کاشان خاطرات یک دانشجوی داروسازی